نقد آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر نقدهای مردم بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها

نقد آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر نقدهای مردم بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه به انتشار نقدهای مردم درباره‌ی آثار و اندیشه‌های حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و کتاب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها توسط دفتر حفظ و نشر آثار ایشان خواهیم پرداخت.

لطفا نقد شماره 2 شناخت اسلام با موضوع «منابع اسلام؛ کتاب خداوند» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «احمد» در تاریخ 10 بهمن 1393 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.


من این کتاب را مطالعه کردم. در واقع نسبت به اندیشه‌ی تشیّع، بهتر و به حق نزدیک‌تر بود، ولی خراسانی هم مثل همه‌ی شیعیان مشرک و کافر محسوب می‌شود؛ زیرا با دیدگاه خود، آیات قرآنی را تفسیر به رأی کرده است؛ زیرا اگر قبل و بعد بسیاری از آیات را که دلیل برای دیدگاه خود آورده را بخوانی متوجه می‌شوید ربطی به سیاق بحث ندارد. البته اکثر آیات و نه همه. مثلاً در آیه‌ی طهارت خدای سبحان دقیقاً همه‌ی زنان پیامبر را خطاب قرار می‌دهد، در حالی که منصور ولایت را با آن اثبات می‌کند و آن را منحصر در علی و فاطمه و حسنین (ع) می‌کند هر چند در طهارت آنان شکّی نیست و صالح بودند. به هر حال منتظر نقد هستم.

بنده توصیه می‌کنم این نویسنده ابتدا تحقیق کنند ببینند کی رو می‌پرستند؛ چون با مطالبی که شما و شیعیان می‌گید واقعاً خدا رو غافل‌گیر می‌کند.

پاسخ به نقد شماره: 2 تاریخ پاسخ به نقد:

برادر گرامی!

لطفاً اگر از خداوند و روز قیامت می‌ترسید و در پی شناخت حق هستید و مانند بسیاری دیگر از مسلمانان در پی فریفتن خود و دیگران نیستید، به نکات زیر توجّه فرمایید:

اولاً «کفر» و «شرک» دو عنوان از عناوین شرعی هستند که معنای مشخّص و معلومی در کتاب خداوند و سنّت پیامبرش دارند و تعمیم آن‌ دو به معنایی دیگر، بدعت و ضلالت است و هر بدعت و ضلالتی به آتش راه می‌یابد. بنابراین، زمام شتر زبان را در دست گیرید و با تأمّل و تبیّن، فتوای کفر و شرک دهید؛ چراکه شتر زبان چون رم می‌کند، راکب خود را به میان دوزخ می‌اندازد و فتوا چون بدون تأمّل و تبیّن صادر می‌شود، صاحب خود را از آسمان به زمین پرتاب می‌کند؛ چنانکه خداوند فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ ۚ کَذَٰلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» (نساء/ 94)؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! هنگامی که در راه خداوند بیرون می‌روید بررسی کنید و به کسی که برای شما اظهار اسلام می‌کند نگویید که مؤمن نیستی، تا گستره‌ی زندگی دنیا را بجویید؛ چراکه بهره‌های فراوانی نزد خداوند است؛ شما پیش‌تر چنین بودید، تا آن‌گاه که خداوند بر شما منّت نهاد؛ پس اکنون بررسی کنید؛ چراکه خداوند به کاری که می‌کنید آگاه است»! روشن است که هر کس به یگانگی خداوند در تکوین، تشریع و حاکمیّت معتقد است و به واپسین پیامبر او محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم باور دارد و منکر ارکان دین او مانند کتاب، ملائکه، قیامت، قبله، نماز، زکات، روزه، حج و جهاد نیست، مسلمان است، هر چند درباره‌ی سایر عقاید و احکام آن، مانند شما نیندیشد و برداشت متفاوتی داشته باشد و این واقعیّتی است که از کتاب خداوند و سنّت قطعی پیامبر او صلّی الله علیه و آله و سلّم دانسته می‌شود و سلف صالح بر آن اجماع داشته‌اند، تا جایی که نزدیک است از واضحات اسلام باشد و منکر آن به سفاهت متّهم شود. با این وصف، روشن است که «همه‌ی شیعیان» کافر و مشرک محسوب نمی‌شوند؛ چراکه بیشتر آنان به یگانگی خداوند و واپسین پیامبر او و ارکان دینش باور دارند و کافر و مشرک دانستن «همه‌ی آنان» توسّط شما، اگر چه به اعتبار برخی انحرافات و اشتباهات‌شان باشد، محض مکابره و تحکّم است و از بیگانگی شما با علم حکایت می‌کند؛ تا جایی که گویی بویی از آن نبرده‌اید و با هیچ یک از دو چشم خود آن را ندیده‌اید! همچنانکه از بیگانگی شما با تقوا حکایت دارد؛ چراکه با تساهل عجیبی، احکام کلّی و عام صادر می‌کنید و از اینکه بر خداوند دروغ می‌بندید، باکی به خود راه نمی‌دهید؛ مانند خوارجی که در غرب زمین ظهور کرده‌اند و به قاعده‌ی «یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ» (بقره/ 30) در آن خون می‌ریزند و فساد می‌انگیزند؛ چراکه برای آنان علم و تقوایی نیست و از کسانی مانند شما قوّت می‌گیرند، تا جان و مال و ناموس مسلمانان را تاراج کنند. بی‌گمان آنان در ضلالی بعیدند، در حالی که خود را بر هدایت می‌پندارند؛ مانند کسانی که خداوند درباره‌ی آنان فرموده است: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» (کهف/ 104)؛ «کسانی که تلاششان در دنیا بر گمراهی بود، در حالی که می‌پنداشتند به درستی عمل می‌کنند»!

ثانیاً تفسیر قرآن به ترتیبی که با هوای نفس جناب‌عالی سازگار نیست، «تفسیر به رأی» شمرده نمی‌شود، بل تفسیری از آن تفسیر به رأی است که با تفسیر پیامبر خداوند سازگار نیست، در حالی که تفسیر «اهل البیت» به علی، فاطمه، حسن و حسین و عدم تفسیر آن به امّهات المؤمنین در آیه‌ی تطهیر، تفسیر پیامبر خداوند است که توسّط اصحاب آن حضرت مانند عبد الله بن عباس، أبو سعید خدری، سعد بن أبی وقّاص، أنس بن مالک، واثلة بن أسقع، جعفر بن أبی طالب، زید بن أرقم، براء بن عازب، جابر بن عبد الله، ابو هریره، ابو حمراء، ابو برزه، امّ سلمه، عائشه، صفیّه و دیگران (نگاه کنید به: بازگشت به اسلام، ص219 و 220)، به صورت متواتر از آن حضرت روایت شده است و شماری از آنان مانند زید بن أرقم، جعفر بن أبی طالب و واثله، بلکه امّ سلمه و صفیّه که خود از امّهات المؤمنین‌اند، عدم شمول آن بر امّهات المؤمنین را با اسناد صحیح و مشهور روایت کرده‌اند؛ بل همه‌ی آنان بالإتفاق تصریح نموده‌اند که فقره‌ی «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (أحزاب/ 33)، جدا از فقرات قبلی و بعدی، در خانه‌ی امّ سلمه نازل شده و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در هیچ موردی، فقرات قبلی و بعدی را مرتبط با آن ندانسته و به همراه آن تفسیر نفرموده است. با این وصف، اکتفای منصور هاشمی خراسانی به این فقره و تفسیر آن جدا از فقرات قبلی و بعدی، عیناً مطابق با عمل پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده است و با این وصف، نه تنها بر خلاف توهّم جناب‌عالی «کفر» و «شرک» محسوب نمی‌شود، بلکه عین سنّت آن حضرت است، مگر آنکه از نظر جناب‌عالی عین سنّت آن حضرت، «کفر» و «شرک» محسوب شود و پیامبر خداوند صلّی الله علیه و آله و سلّم «کافر» و «مشرک» بوده باشد که در این صورت، کافرتر و مشرک‌تر از جناب‌عالی بر روی زمین پلک نمی‌زند! به خداوند پناه می‌بریم از تکبّر هنگامی که بر روی جهالت قرار می‌گیرد؛ چراکه تاریکی بر روی تاریکی می‌شود و هر کس را خداوند نوری نبخشاید، برایش نوری نخواهد بود!

اما تعمیم این فقره از آیه‌ی تطهیر بر همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، فارغ از سنّت متواتر آن حضرت، بر اساس کتاب خداوند نیز ممکن نیست؛ چراکه عدم طهارت مادران بزرگوارمان از مطلق رجس (= الرّجس)، هرگاه به معنای مطلق نافرمانی خداوند و پیامبرش باشد، بر اساس کتاب خداوند قطعی است؛ چنانکه سوره‌ای کامل با نام «تحریم» در بیان نافرمانی آنان نازل شده و به افشای سرّ آن حضرت توسّط آنان، بلکه احتمال تظاهرشان بر ضدّ او تصریح کرده و با این وصف، عدم طهارت آنان از مطلق رجس، قطعی است، در حالی که این بر خلاف اراده‌ی قطعی خداوند به تطهیر اهل البیت است؛ بلکه بر خلاف سنّت خداوند درباره‌ی پیامبران گذشته است؛ چراکه او عاملان «عمل غیر صالح» را از اهل بیت پیامبرانش استثنا کرده و خارج دانسته و به عنوان مثال، درباره‌ی فرزند نوح علیه السلام فرموده است: «یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ ۖ» (هود/ 46)؛ «ای نوح! بی‌گمان او از اهل تو نیست؛ چراکه او عملی غیر صالح کرده است» و روشن است که سنّت خداوند در گذشتگان، تغییری نمی‌یابد؛ چنانکه فرموده است: «سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا» (أحزاب/ 62)؛ «این سنّت خداوند در کسانی بود که پیشتر گذشتند و هرگز برای سنّت خداوند تغییری نمی‌یابی»!

از اینجا دانسته می‌شود که منصور هاشمی خراسانی آیه‌ی تطهیر را بنا بر رأی خود تفسیر نکرده، بلکه بنا بر کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش تفسیر کرده است و این شما هستید که آن را بنا بر رأی خود و رأی کسانی که از آنان تقلید می‌کنید، تفسیر کرده‌اید و با این وصف، اگر تفسیر به رأی، مستلزم «کفر» و «شرک» باشد، این شما هستید که کافر و مشرک‌اید!

ثالثاً تفسیر کتاب خداوند به رأی، هرگاه مانند تفسیر جناب‌عالی از روی جهالت و غفلت باشد، «کفر» و «شرک» محسوب نمی‌شود، بلکه خطایی بسیار بزرگ است؛ چراکه «کفر» و «شرک» از عناوین اعتقادی است و با عناوین عملی ثابت نمی‌شود، مگر بنا بر مبنای خوارج که بحثی در بطلان آن نیست. با این وصف، اگر جناب‌عالی از خوارج هستید، لازم است از کفر و شرک خود به سبب تفسیر به رأی توبه کنید و اگر از خوارج نیستید، لازم است از کفر و شرک دانستن سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم توبه کنید؛ چراکه در هر دو صورت، توبه بر شما لازم است. از اینجا دانسته می‌شود که فتوای جناب‌عالی به کفر و شرک منصور، ظلماتی بر روی ظلماتی دیگر است؛ چراکه از یک سو این بزرگوار تفسیر به رأی نکرده است و از سوی دیگر، تفسیر به رأی مستلزم کفر و شرک نیست!

رابعاً منصور هاشمی خراسانی دیرزمانی است که به توصیه‌ی عقل خود پیش از توصیه‌ی جناب‌عالی عمل کرده و از روی «تحقیق» دانسته است که چه کسی را می‌پرستد! او خدای محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم را می‌پرستد و برای او در تکوین، تشریع و تحکیم شریکی نمی‌شناسد؛ به این معنا که او را در آفرینش، رزق و تدبیر موجودات یگانه می‌داند و به حکمی جز حکم او و حکومتی جز حکومت او تسلیم نمی‌شود و حکومت او را حکومت کسی می‌داند که به اذن او حکومت می‌کند، هر چند بیشتر مردم نمی‌دانند. منصور هاشمی خراسانی، خدای ابن حامد، ابن تیمیه، ابن عبد الوهاب و امثال آنان را نمی‌پرستد؛ همان خدایی که در بالا هست و در پایین نیست و دو چشم و دو گوش و دو دست و دو پا و ده انگشت حقیقی دارد و از جایی به جای دیگر حرکت می‌کند و با چشم سر مانند مهتاب دیده می‌شود و نمونه‌ی کاملی از لات و هبل و عزّی مستتر در حجاب «بلا کیف» است! بلکه خدای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و موسی را می‌پرستد؛ همان موسایی که گفت: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ ۚ»؛ «پروردگارا! نشانم بده که به تو نظر کنم» و به او پاسخ داده شد: «لَنْ تَرَانِی»؛ «هرگز من را نخواهی دید»، پس او از توقّع خویش توبه کرد: «قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ»؛ «گفت: تو منزّه هستی، من به سویت توبه کردم»؛ خدایی که هفتاد تن از بنی اسرائیل را با صاعقه کشت به سبب اینکه خواستند او را با چشم سر ببینند: «فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» (نساء/ 153)؛ «پس گفتند خدا را آشکارا نشانمان بده»؛ چراکه چشم‌ها او را ادراک نمی‌کنند و او چشم‌ها را ادراک می‌کند و او باریک‌بین آگاه است؛ چنانکه فرموده است: «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» (أنعام/ 103)؛ خدایی که به هر جا روی می‌کنی، در آنجا هست و وجود او مانند وجود اجسام به جایی محدود نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ» (بقره/ 115)؛ «پس به هر جا روی کنید، آنجا ذات خداوند است»؛ خدایی که از جایی به جای دیگر انتقال نمی‌یابد و به مخلوق خود تکیه نمی‌زند و مانند حیوان، قابل تجزیه به اعضاء و جوارح نیست و به صفات انسان متّصف نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» (شوری/ 11)؛ «هیچ چیز چون مانند اویی نیست و او شنوای بیناست»؛ خدایی که در هیچ وصفی نمی‌گنجد و به هیچ وهمی نمی‌آید و از هر چیزی که بتوان تصوّر کرد منزّه و والاتر است؛ چنانکه فرموده است: «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ۗ» (حج/ 74)؛ «خداوند را چنانکه سزاوار است نشناسند» و فرموده است: «سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یَصِفُونَ» (أنعام/ 100)؛ «او از هر چیزی که وصف کنند، منزّه و والاتر است»؛ خدایی که همه‌ی نام‌های نیکو برای اوست، بی‌آنکه تعدّد نام‌هایش به تعدّد ذاتش انجامد و او را به اجزاء متعدّد تقسیم کند؛ چنانکه فرموده است: «اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ» (طه/ 8)؛ «خداوند جز او خدایی نیست، همه‌ی نام‌های نیکو برای اوست»؛ چنانکه دو صفت «بینا» و «شنوا» او را به دو کس تبدیل نمی‌کند و برای او دو جزء پدید نمی‌آورد، بلکه او در عین بینایی، شنواست و در عین شنوایی بیناست و بینایی و شنوایی، دو اعتبار از صفتی واحد برای اویند که «علم» نامیده می‌شود؛ چراکه تعدّد را به وجود او راهی نیست و از هر تکثّری در ذات خود منزّه است؛ چنانکه فرموده است: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (توحید/ 1)؛ «بگو خداوند یک است» و فرموده است: «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ» (قمر/ 50)؛ «و کار ما جز یکی نیست»؛ خدایی که تشریع تنها برای اوست و باید و نباید جز از او صادر نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: «أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ ۚ» (شوری/ 21)؛ «یا آنان را شریکانی است که برایشان چیزی از دین را تشریع کنند که خداوند به آن اذن نداده است؟!»؛ خدایی که حکومت تنها برای اوست و نصب و عزل حاکم جز توسّط او انجام نمی‌شود؛ چنانکه فرموده است: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ» (آل عمران/ 26)؛ «بگو خداوندا! مالک حکومت تویی؛ حکومت را به هر کس که می‌خواهی می‌دهی و از هر کس که می‌خواهی می‌گیری»، پس برای او شریکی در حکومت نیست؛ چنانکه فرموده است: «وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ» (إسراء/ 111)! این است خدای محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و خدای ابراهیم و آل ابراهیم و این است خدای منصور هاشمی خراسانی پرچمدار توحید در عصر حاضر با ندای توحیدی «البیعة للّه».

اکنون جناب‌عالی باید تحقیق کنید تا بدانید که چه کسی را می‌پرستید؟! آیا خدای یگانه را می‌پرستید، بدین سان که مانند منصور هاشمی خراسانی تنها مطیع کتاب او و سنّت متواتر پیامبرش در روشنایی عقل هستید و با عزیمت به سوی خلیفه‌ی خداوند در زمین از بند مذاهب رهیده‌اید یا مانند بیشتر مسلمانان، مذهب خود را می‌پرستید، بدین سان که مطیع پیشوایان و گذشتگان خود در سایه‌ی تقلید هستید و هر کس را که تابع مذهب شما و مطیع پیشوایان و گذشتگانتان نباشد، کافر و مشرک می‌شمارید؟! ما به شما توصیه می‌کنیم که خدای یگانه را بپرستید و مانند منصور هاشمی خراسانی، تنها از کتاب او و سنّت متواتر پیامبرش و خلیفه‌ی او در زمین اطاعت کنید و در پی مذاهب گوناگون با هزاران اوهام و امانی نروید.

بدانید منصور در پی آن است که با تکیه بر یقینیّات و مشترکات اسلامی، همه‌ی مسلمانان جهان از همه‌ی مذاهب را به گرد مهدی علیه السّلام جمع کند و بایسته است شما در این کار نیکو و مبارک، با ایشان همکاری کنید، نه اینکه با کوبیدن بر طبل تکفیر و دمیدن در آتش تفرقه، این کار را برای ایشان دشوارتر سازید. ما شما و سایر مسلمانان جهان را به «بازگشت به اسلام خالص و کامل» دعوت می‌کنیم؛ چراکه بازگشت به اسلام خالص و کامل، زمینه‌ی ظهور مهدی است و ظهور مهدی، زمینه‌ی پر شدن زمین از عدل و قسط پس از پر شدن آن از ظلم و جور است و این سعادتی است که بالاتر از آن سعادتی نیست. پس به منصور هاشمی خراسانی ملحق شوید و او را در این نهضت بزرگ اسلامی یاری کنید و به او اجازه دهید که اختلاف شما با یکدیگر را در پرتو حاکمیّت مهدی علیه السلام به اتّحاد تبدیل کند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی