نقد آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر نقدهای مردم بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها

نقد آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر نقدهای مردم بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه به انتشار نقدهای مردم درباره‌ی آثار و اندیشه‌های حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و کتاب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها توسط دفتر حفظ و نشر آثار ایشان خواهیم پرداخت.

لطفا نقد شماره 2 کلیات با موضوع «نویسنده کتاب » در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «ناشناس » در تاریخ 27 خرداد 1393 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.

متن نقد:

بنا بر تحقیقات ما، «منصور هاشمی خراسانی» یک نام مستعار است و حامیانی برای او در ایران وجود ندارد!

دوست ناشناس!

هر چند هویّت خود شما برای ما معلوم نیست و احتمال زیاد می‌دهیم که خودتان از نام مستعار استفاده می‌کنید و نمی‌دانیم که تحقیقات کذایی شما با چه انگیزه و بر پایه‌ی کدام صلاحیت و با اتکا به چه منابع خبری انجام شده است، ولی به شما پیشنهاد می‌کنیم که چندان به این کشفیّات خود اعتماد نداشته باشید و همواره احتمال خطا و اشتباه را در آن‌ها لحاظ نمایید تا به جای کعبه سر از ترکستان و به جای بلخ سر از شوشتر در نیاورید! چنانکه گفته‌اند: «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/ کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است» و گفته‌اند: «گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند گردن مسگری»!! در عین حال، این امکان نیز وجود دارد که حدس شما صحیح باشد؛ زیرا اولاً استفاده از نام مستعار در میان رهبران آزاده‌ و اصلاح‌طلب جهان که دشمنان فراوانی مانند شما دارند طبیعی است و چیز غیر عادی و دور از انتظاری محسوب نمی‌شود؛ ثانیاً داشتن دو یا چند نام در میان بسیاری از مردم جهان، حتّی در مواردی که تهدید و خطری برای آنان وجود ندارد، رایج و متعارف است، در حالی که شخصیّت، روش و اهداف آنان در هر حال ثابت و مشخّص است؛ ثالثاً اتّخاذ لقب برای پیشوایان و بزرگان دین، کاری شایع و معمول است و سنّتی اسلامی به شمار می‌رود که گاهی توسّط دوستداران و حامیانشان و با توجّه به خصال و صفات نیک آنان انجام می‌شود و حتّی بیشتر از نام‌های خودشان شهرت می‌یابد؛ چنانکه به عنوان نمونه، لقب «مصطفی» برای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از این قبیل است، بل لقب «احمد» که در انجیل با آن معرّفی شده و بشارت داده شده، ولی در میان قومش با آن شهرت نداشته، از این قبیل بوده است و لقب «صدّیق» برای ابو بکر و لقب «فاروق» برای عمر و لقب «ذو النورین» برای عثمان و لقب «مرتضی» برای علی از این قبیل بوده، بل برای علی نام دیگری بوده که گویا مادرش بر روی او نهاده بوده و در زمان خود به آن شهرت نداشته و با اشاره به آن فرموده است: «أنا الذّی سمّتنی أمّی حیدره/ ضرغام آجام و لیث قسوره»؛ یعنی: «من کسی هستم که مادرم من را حیدر نامید/ که به معنای ببر بیشه‌ها و شیر ژیان است». سایر پیشوایان اهل بیت نیز القاب مختلفی مانند «باقر»، «صادق»، «کاظم» و «رضا» داشتند و امروز به آن‌ها شناخته‌تر هستند تا به نام‌های خود، بل امام مهدی که منصور به سوی او دعوت می‌کند نیز نام دیگری دارد و «مهدی» لقب و شهرت اوست. با توجّه به این شواهد، ممکن است حدس شما دوست گرامی صحیح باشد؛ به این معنا که «منصور» نیز لقب و شهرت نویسنده‌ی کتاب «بازگشت به اسلام» و زمینه‌ساز ظهور مهدی باشد، ولی واضح است این چیز مهمّی نیست که فکر شما و کوته‌فکرانی دیگر را به خود مشغول کرده و به دست‌آویز سست‌تان برای تبلیغ بر ضدّ این عالم بزرگ و مظلوم تبدیل شده است. مسلّماً از نظر عاقلان، تنها اندیشه‌ها و آموزه‌های اسلامی و اصلاح‌گرانه‌ی ایشان اهمّیت دارد و نام و لقب و شهرت ایشان تعیین کننده نیست؛ چراکه این اندیشه‌ها و آموزه‌ها متّکی بر نام و لقب و شهرت ایشان نیست تا احیاناً با تغییر آن تغییر یابد، بل متّکی بر کتاب خدا و سنّت متواتر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و احکام قطعی عقل است که همواره ثابت و قابل پیروی است. بنابراین، شما می‌توانید تصوّر کنید که نام منصور هاشمی خراسانی، محمّد یا علی یا عمر یا سعید یا هاشم یا جعفر یا قاسم یا قنبر یا محمّد علی یا محمّد جعفر یا عبد الله یا چیز دیگری است؛ چراکه او هر یک از این‌ نام‌ها را داشته باشد، نویسنده‌ی کتاب «بازگشت به اسلام» و رهبر نهضت مبارکی است که به کوری چشم منافقان و بیماردلان، برای اقامه‌ی اسلام خالص و کامل در جهان و تحقّق حاکمیّت مهدی علیه السلام ظهور کرده است و با وجود همه‌ی عداوت‌ها و جوسازی‌ها به حرکت خود تا رسیدن به آرمان متعالی و مقدّسش ادامه می‌دهد ان شاء الله.

اما اینکه ادّعا کرده‌اید بنا بر تحقیقات شما، حامیانی در ایران برای این عالم مسلمان وجود ندارد، مانند ادّعای دیگرتان مسلّم و قابل اثبات نیست؛ زیرا بدیهی است که شما نمی‌توانید همه‌ی مسلمانان ایران را یک به یک تحت نظارت و مراقبت قرار دهید یا تفتیش عقاید کنید تا اطمینان یابید که هیچ گروهی از آنان حامی اندیشه‌ها و آموزه‌های اسلامی و اصلاحی ایشان نیست؛ همچنانکه ما به صورت مستمر نامه‌ها و پیام‌های فراوانی از مسلمانان این کشور دریافت می‌کنیم که حمایت اقشار مختلف آنان از ما را نشان می‌دهد و بحمد الله رو به فزونی است و این چندان عجیب و دور از انتظار نیست؛ چراکه مردم مسلمان ایران از دیرباز سابقه‌ی درخشانی در حمایت از اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و دعوت کنندگان به سوی آنان داشته‌اند و هیچ گاه به فراخوان آنان بی‌اعتنا نبوده‌اند. با این حال، اگر این ادّعای بی‌اساس‌ شما را نیز مانند ادّعای دیگرتان صحیح فرض کنیم، روشن است که هیچ اهمّیتی ندارد؛ زیرا بسیاری از پیامبران و صدّیقان و صالحان پیش از منصور هاشمی خراسانی، با بی‌اعتنایی و تکذیب قومشان مواجه شدند، تا جایی که نوح علیه السلام پس از نهصد و پنجاه سال دعوت به سوی حق، فرمود: «رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ» (شعراء/ 117)؛ «پروردگارا! قومم من را تکذیب کردند» و داستان تکذیب سایر پیامبران را نیز لابد در قرآن خوانده‌اید. لذا چیزی که برای این عالم بزرگوار اهمّیت دارد، کثرت حامیانش نیست؛ زیرا چنین چیزی تنها برای جاه‌طلبانی مانند شما اهمّیت دارد؛ بلکه برای ایشان تنها عمل به وظیفه‌ی اسلامی از طریق دعوت به سوی حاکمیّت مهدی مهمّ است، خواه کسی با ایشان همراه شود و خواه کسی با ایشان همراه نشود. ایشان حتّی اگر یک کس همراهشان نباشد، همچنان به وظیفه‌ی اسلامی خود عمل می‌کند و به سوی حاکمیّت مهدی فرا می‌خواند تا هنگامی که بالاخره شماری کافی از مسلمانان با ایشان همراه شوند و تحت رهبری قرآنی، سنّتی و عقلانی ایشان زمینه‌ی حاکمیّت مهدی را فراهم سازند یا آنکه ایشان در این راه بمیرد. ما از شما نیز می‌خواهیم که این غرور پوشالی و توهّمات پوچتان را کنار بگذارید و به جای حاشیه‌سازی و تلف کردن وقت و نیروی خود برای تحقیقاتی بی‌فایده، به این کاروان علم و معرفت ملحق شوید و با سنگ‌اندازی در برابر آن نام خود را در تاریخ به عنوان دشمنان مهدی و منصور ثبت نکنید و باب لعن آیندگان را به روی خود نگشایید؛ زیرا مسلّماً شما نمی‌توانید با این قبیل حاشیه‌سازی‌ها و تبلیغات سطحی و سخیف‌تان که به لگد مورچه می‌ماند، جلوی یک حرکت اصیل و ریشه‌دار فکری و فرهنگی را بگیرید؛ با توجّه به اینکه چنین حاشیه‌سازی‌ها و تبلیغاتی نهایتاً آثاری کوتاه‌مدّت دارند و ذاتاً قادر به جلوگیری از هیچ حرکت فکری و فرهنگی نیستند خصوصاً حرکتی که تا این اندازه وزین و مبتنی بر ادلّه‌ی متقن اسلامی است! وانگهی به تجربه ثابت شده است که نمی‌توان اندیشه‌ را با قهر و غلبه از بین برد، هر چند بتوان سرعت آن را کاست و عاقبت برای صاحبان اندیشه و ایده است نه صاحبان قدرت و سرمایه!

کاش نصیحت ناصحان را می‌پذیرفتید و به جای ضدّیت با این مرد به دوستی با او روی می‌آوردید، ولی افسوس که چنان در غرور و تعصّب خود غوطه‌ورید که گوشی برای شنیدن و عقلی برای فهمیدن باقی نگذاشته‌اید! باری به هر جهت، تنها خداوند قادر است شما را هدایت کند و وظیفه‌ی ما جز تذکّر و ابلاغ نیست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی