نقد کتاب بازگشت به اسلام؛ موانع شناخت؛ تقلید از عالمان
لطفا نقد شماره 2 معیار و موانع شناخت با موضوع «موانع شناخت؛ تقلید از عالمان» ثبت شده توسط «حجّت الإسلام غلامی» در تاریخ 6 بهمن 1393 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
متن نقد:
جناب منصور بر چه اساسی تقلید در احکام اسلام را مردود میشمارد؟! این بدیهی است که غیر متخصّص نمیتواند به احکام اسلام آگاهی پیدا کند و ناچار باید از متخصّص تقلید کند! چطور چنین مسألهی واضحی از عالمی در سطح ایشان که ابتکارات علمی مهمّی در کتاب «بازگشت به اسلام» دارد، پنهان مانده است؟! آیا به نظر ایشان یک فرد غیر متخصّص میتواند بفهمد که شکّیّات نماز چه حکمی دارد یا احکام استحاضه چیست یا نصاب گوسفند و گاو و شتر در زکات چقدر است؟! واضح است که نمیتواند و مجبور است از مجتهد جامع الشرایط تقلید کند! این اصلاً نیازی به دلیل ندارد که ایشان گفته است دلیل آن نمیتواند تقلید باشد؛ چون بدیهی است و اشکال دور پیش نمیآید! البته انصافاً در کتاب ایشان، مطالب قوی زیاد هست، ولی این قبیل اشکالات هم هست که خیلی باعث تعجّب میشود!
پاسخ بخش بررسی نقدهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
برادر گرامی!
لازم است بیشتر دقّت بفرمایید؛چراکه جنابعالی اصلاً محلّ نزاع را پیدا نکردهاید و متوجّه موضوع بحث نشدهاید و چیزی گفتهاید که به کلّی پرت و نامربوط است! محلّ نزاع و موضوع بحث در مسألهی تقلید این نیست که آیا غیر متخصّص قادر به آگاهی از احکام اسلام است یا نیست؛ زیرا این، همان طور که جنابعالی تأکید کردهاید، فی الجمله مسلّم است و «از عالمی در سطح ایشان که ابتکارات علمی مهمّی در کتاب بازگشت به اسلام دارد»، پنهان نمانده است؛ بل محلّ نزاع و موضوع بحث این است که اولاً آیا متخصّص در احکام اسلام، مجتهد جامع الشرایط است یا خلیفهی خداوند در زمین و ثانیاً اگر مجتهد جامع الشرایط است، آیا وظیفهی غیر متخصّص تقلید از اوست یا این است که خود متخصّص شود یا کار دیگری انجام دهد؟!
حضرت منصور هاشمی خراسانی معتقد است که متخصّص در احکام اسلام، خلیفهی خداوند در زمین است، نه مجتهد جامع الشرایط؛ چراکه در احکام اسلام یقین موضوعیّت دارد و ظن کافی نیست؛ چنانکه خداوند فرموده است: «إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا ۚ» (یونس/ 36)؛ «هرآینه ظن چیزی را از حق کفایت نمیکند»، در حالی که تقلید از مجتهد جامع الشرایط، مسلّماً مفید یقین به احکام اسلام نیست، بلکه مفید ظنّ به آنهاست و با این وصف، تقلید از او کفایت نمیکند و رجوع به خلیفهی خداوند در زمین ضروری است.
اگر ادّعا شود که در حال حاضر رجوع به خلیفهی خداوند در زمین ممکن نیست، پاسخ داده میشود که ممکن است؛ چراکه عدم امکان رجوع به او بر خلاف عدالت و لطف خداوند است، مگر آنکه ناشی از تقصیر مردم در حفاظت او باشد که در این صورت، عدم امکان آن مانند امکان آن است؛ با توجّه به اینکه رفع تقصیر مردم در حفاظت او برای آنان ممکن است و با این وصف، رجوع آنان به او ممکن شمرده میشود؛ مانند رجوع به آب برای کسی که جهت وضو یا غسل به آن نیازمند است، ولی آن را در چاه مییابد و به سبب تنبلی نمیکشد و میپندارد که تیمّم برای او در این حال جایز است.اگر ادّعا شود که با این حال، مردم پیش از رجوع به خلیفهی خداوند در زمین، ناگزیرند به مجتهد جامع الشرایط رجوع کنند، پاسخ داده میشود که چنین اضطراری ثابت نیست؛ چراکه از یک سو پیش از رجوع به خلیفهی خداوند در زمین، مقصّرند و مقصّر مضطر شمرده نمیشود و از سوی دیگر، میتوانند به جای تقلید از مجتهد جامع الشرایط، کار بهتری انجام دهند؛ مانند اینکه قبول زحمت کنند و خود مجتهد جامع الشرایط شوند؛ به این معنا که استنباط احکام اسلام از کتاب خداوند و اخبار پیامبرش را مانند خواندن و نوشتن از قبل بلوغ فراگیرند تا اگر یقین به آنها پیدا نمیکنند، دست کم ظنّ بیشتری به آنها پیدا کنند؛ با توجّه به اینکه در نظر عاقلان، ظنّ بیشتر از ظنّ کمتر بهتر است؛ یا جسارتی به خرج دهند و به جای تقلید محض از مجتهد جامع الشرایط، او را ملزم به ارائهی دلیل خود برای فتاویاش کنند تا عمل آنان بر طبق فتاوی او، با علم تفصیلی به دلیل او و تبعاً ظنّ بیشتر به احکام اسلام باشد؛ با توجّه به اینکه در نظر عاقلان، ظنّ بیشتر از ظنّ کمتر بهتر است. از اینجا دانسته میشود که تقلید از مجتهدان به شکل کنونی، با هیچ تقریری معقول نیست، چه رسد به اینکه بدیهی باشد و ادّعای بداهت آن، محض سفسطه و زورگویی است.
آری، وظیفهی مردم در زمان کنونی، تنها رجوع به خلیفهی خداوند در زمین است که بر خلاف توهّم آنان امکان دارد؛ مانند کشیدن آب از چاه برای کسی که جهت وضو یا غسل واجب به آن نیازمند است و صحّت و قبول اعمال آنان، در گرو انجام این وظیفه است و اگر این وظیفه را انجام ندهند، اعمال آنان هر چند مبتنی بر تقلید از مجتهدان جامع الشرایط باشد، صحیح و مقبول نیست، ولی در این صورت از لحاظ عقلایی بهتر است تا پیش از انجام این وظیفه، به اجتهاد روی آورند یا از ادلّهی مجتهدان جامع الشرایط نه صرف فتاوی آنان تبعیّت کنند و این از باب ترجیح مردار گوسفند بر مردار سگ برای گرسنهای است که به طعام حلال دسترسی دارد، ولی از روی تنبلی و سستی به سوی آن نمیرود؛ زیرا چنین کسی در هر صورت، گناهکار است، ولی با این حال خوردن مردار گوسفند برای او از خوردن مردار سگ بهتر به نظر میرسد، تا حدّی که اگر با وجود مردار گوسفند به مردار سگ قناعت کند، در نظر عاقلان سفیه شمرده میشود.
* برای مطالعه نقدهای مرتبط با موضوع معیار و موانع شناخت در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی کلیک کنید: معیار و موانع شناخت؛ نقد آثار