10.نقد کتاب بازگشت به اسلام؛کلّیات؛ نویسندهی کتاب
لطفا نقد شماره 10 کلّیات با موضوع «نویسندهی کتاب» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «مشتاق امام مهدی» در تاریخ 23 بهمن 1394 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
من کتاب جناب حضرت منصور هاشمی خراسانی را دقیق مطالعه کردم، از ابتدا تا انتها. من در مورد مشخّصات و عکس ایشان سؤالی ندارم؛ زیرا نوشتار ایشان نشان دهندهی مشخّصات ایشان است و همانند سرورمان امام مهدی از سنّت یقینی و حقیقی صحبت کردهاند و همهی مسلمانان را دعوت به مسلمانی کردهاند؛ زیرا الله مسلمانان را دعوت به مسلمانی کرده است و البته در مقابل ایشان کسی را میبینم که همه او را میشناسند و بیانی همانند دیگر علما دارد و نزدیک به نیمی از اجتهاداتش احتیاط است و ظنی!! و دعوت به خودش میکند و وقتی چاپلوسان و نوکران منافقانه به او میگویند سیّد خراسانی!! با سکوت و لبخند آنها را تأیید میکند و عبای سیاهش را به عنوان پرچم او معرّفی میکنند!!
و اما بعد..
این جانب در دعوت شرعی و عقلی حضرت علامه به سوی خلیفهی خدا و تنها ولیّ امر مسلمینِ باقی مانده شکّی ندارم و با ایشان همراه و هم صدا هستم، اما ایشان در جایی فرمودهاند که همان طور که مسلم برای حسین (ع) بیعت جمع کردند من هم در خراسان برای مهدی (عج) بیعت میگیرم. با اینکه شک ندارم و یقین دارم که این بیعت گرفتن و بیعت دادن حکم شرع و عقل است، اما سؤال اینجا است که مسلم اذن بیعت گرفتن داشت. آیا قیاس ایشان در همین رابطه است؟
پاسخ به نقد شماره: | 10 | تاریخ پاسخ به نقد: | 1394/11/27 |
برادر مؤمن و اهل بصیرت
در اینکه علامه منصور هاشمی خراسانی أیّده الله تعالی از امام مهدی علیه السّلام برای فراهم ساختن زمینهی ظهور آن حضرت «اذن عام» دارد، شکّی نیست؛ چراکه فراهم ساختن زمینهی ظهور آن حضرت مصداق بارز نیکوکاری و تقوا است و اذن عامّ آن حضرت به نیکوکاری و تقوا یقینی است؛ چنانکه اذن عامّ آن حضرت به نمازهای یومیّه و روزهی ماه رمضان یقینی است، بلکه خودداریاش از چنین اذنی معصیت و کفر شمرده میشود و این معنای گفتار قاطع و تکان دهندهای است که یکی از یارانمان ما را از آن خبر داد، گفت:
«قالَ رَجُلٌ لِلْمَنْصُورِ: هَلْ أَذِنَ لَکُمُ ٱلْمَهْدِیُّ أَنْ تُمَهِّدُوا لَهُ سُلْطانَهُ؟! قالَ: ٱلْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذٰلِکَ یا لُکَعُ! لَوْ نَهانا عَنْ ذٰلِکَ <لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ>! أَما بَلَغَکُمْ قَوْلُ عَلِیٍّ: <وَٱللّهِ لَوْ لَمْ یَخْرُجْ لَضُرِبَ عُنُقُهُ>؟! فَقامَ ٱلرَّجُلُ وَ هُوَ یَقُولُ: ٱللَّهُمَّ لَوْ کانَ أَحَدٌ یُخْرِجُ ٱلْمَهْدِیَّ لَکانَ هٰذا! فَسَیُخْرِجَنَّهُ وَ لَوْ کانَ بِٱلْعُطارِد»؛ «مردی به منصور گفت: آیا مهدی به شما اذن داده است که برای حکومت او زمینهسازی کنید؟! فرمود: کار فراتر از این است ای نادان! اگر ما را از آن باز دارد <هرآینه او را با قدرت میگیریم و سپس رگ قلبش را قطع میکنیم و آن گاه هیچ یک از شما او را نگاه دارنده نیست>! آیا سخن علی به شما نرسیده است که فرمود: <به خدا سوگند اگر خروج نکند هرآینه گردنش زده خواهد شد>؟! پس مرد در حالی که بر میخاست گفت: خدایا! اگر احدی باشد که مهدی را بیرون آورد، همین است! هرآینه او را بیرون خواهد آورد اگرچه در عطارد باشد»!
امّا آیا ممکن است که این انسان بزرگ برای انجام این عمل واجب از آن حضرت «اذن خاص» داشته باشد؟ ممکن است؛ چراکه پس از امکان وجود آن حضرت در زمین و ضرورت اذن آن حضرت به اعمال واجب و سبقت این انسان بزرگ در زمینهسازی برای ظهور آن حضرت که عملی واجب شمرده میشود، مانعی از دادن «اذن خاص» به او وجود ندارد، ولی اعلان این «اذن خاص» در صورتی که وجود داشته باشد، پس از وجود «اذن عام» که قدر متیقّن است، ضروری نیست و تنها باریکبینان در مییابند.