نقد آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر نقدهای مردم بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها

نقد آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر نقدهای مردم بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه به انتشار نقدهای مردم درباره‌ی آثار و اندیشه‌های حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و کتاب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها توسط دفتر حفظ و نشر آثار ایشان خواهیم پرداخت.

لطفا نقد شماره 1 موانع بازگشت به اسلام  با موضوع «پیدایش مذاهب و رقابت آن‌ها با یکدیگر» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «عبدالرزاق» در تاریخ 28 دی 1394 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.


بنام خداوند جان وخرد              کزین برتر اندیشه برنگذرد

بعد از حمد الله تبارک و تعالی و درود بی‌پایان بر سرور کاینات، فخر موجودات حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و سلم، کتاب بازگشت به اسلام را کاملاً مطالعه نمودم بسیار دقیق، حدود یک هفته بالایش وقت گذاشتم، اما چیزی جز تناقضات فاحش در این کتاب ندیدم، همان انگیزه‌ای که قبل از خواندن کتاب به جناب علامه خراسانی داشتم، کاملاً از بین رفت. من از جمله تناقضات چند تای‌شان را می‌نویسم:

1 . توهین به اصحاب فسق است، ولی خودش مستقیماً  اصحاب را به نافهمی متّهم می‌کند حتی به اندازه‌ای که بزرگترین مسئله دینشان را ندانسته‌اند. این نه تنها توهین به اصحاب است، بلکه توهین به معلّم‌شان است!

2 . حکومتی که حاکم آن از طرف خداوند ج تعیین نشده باشد طاغوتی است و اتباع آن هم عبد الطاغوت هستند. بناء حکومت ابوبکر و عمر طاغوتی است و از این گفته طوری برداشت می‌شود که نعوذ با الله علی بن ابی طالب عبد الطاغوت بوده است!

3 . خود جناب خراسانی گفته حنیفاً مسلماً هستم، ولی من جز طرفداری‌اش از شیعه حقیقت بیشتری نیافتم. در کتابش، تا جایی که بر امامان اربعه اهل سنّت اعتراض داشته و صحیح‌ترین کتاب‌شان به ضعف الروایه فی بعض الاماکن تعبیر کرده، ولی ندیدم که جایی از کتاب پر نقص و متناقض کلینی حتی یک نقد کرده باشد!

4 . قایل به تحریف قرآن نیست، ولی از مذهب تشیع جانبدارانه‌تر دفاع نموده، حال آنکه کتاب کافی بابی بنام «قرآن را جز ائمه کسی جمع آوری نکرده و هرکس ادعای جمع آوری کلّ قرآن را کرده باشد دروغ گفته» وجود دارد!

5 . دیگران را از پیروی ظن باز داشته، حال آنکه خودش از ظن که چی حتی از خیال پیروی می‌کند. مهدی را درست آگاه نیست که متولّد شده یا نه، ولی مطمئناً برای ظهور خیالی‌اش  زمینه‌سازی می‌کند!

6 . تا زمانی برای حکومت مهدی زمینه‌سازی نشود، او ظهور نمی‌کند، حال آنکه این خودش آن قدر بی‌مفهوم است که به هیچ عنوان نمیشه توجیه‌اش کرد!

این ها مشت نمونه خروار است! خطی از کتابش را ندیدم که با خط دیگری در تناقض نباشد!

به هرحال چی طرح رنگه‌ای که دارد این کتاب!

پاسخ به نقد شماره: 1 تاریخ پاسخ به نقد:

حذر کن ز نادان ده مرده گوی

چو دانا یکی گوی و پرورده گوی

صد انداختی تیر و هر صد خطاست

اگر هوشمندی یک انداز و راست

برادر ارجمند!

به نظر می‌رسد که جناب‌عالی بر خلاف پندارتان، کتاب شریف «بازگشت به اسلام» را «کاملاً و بسیار دقیق» مطالعه نکرده‌اید، بلکه ناقص و بدون دقّت مطالعه کرده‌اید و از این رو، نتوانسته‌اید از بند جهل، تقلید، اهواء، تعصّب و تکبّر آزاد شوید و به شناخت حق راه یابید. البته ما توقّع نداریم که جناب‌عالی عقاید نادرست خود را پس از عمری به یکباره ترک کنید و به عقایدی مبتنی بر کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش و منطبق بر عقل سلیم روی آورید، ولی توقّع داریم که دست کم مقدّمات این کار را در خود فراهم کنید تا پیش از فرا رسیدن مرگ و از دست رفتن فرصت توبه و اصلاح، به اسلام راستین بازگردید و در غفلت و گمراهی از دنیا نروید؛ چنانکه خداوند فرموده است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ۖ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ» (روم/ 43)؛ «پس روی خود را به سوی دین راستین بگردان، پیش از آنکه روزی فرا رسد که بازدارنده‌ای برای آن از خداوند نیست، در آن روز پراکنده می‌شوند» و فرموده است: «وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ» (زمر/ 54)؛ «و به سوی پروردگارتان بازگردید و برای او تسلیم شوید، پیش از آنکه شما را عذاب فرا رسد، در آن هنگام یاری نمی‌شوید»!

با این مقدّمه، توجّه جناب‌عالی را به نکات زیر جلب می‌کنیم:

1 . تردیدی نیست که بی‌احترامی به اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم جایز نیست و این نکته‌ای است که حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» مبحث «لزوم احترام به اصحاب پیامبر» (ص225) بر روی آن تأکید فرموده، تا جایی که بی‌احترامی‌کنندگان به آنان را در صورتی که بر آن اصرار داشته باشند، فاسق و ظالم دانسته است، ولی روشن است که احترام به اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، به معنای تأیید همه‌ی کارهای آنان نیست؛ چراکه تأیید همه‌ی کارهای آنان، نه امکان دارد و نه جایز است؛ امکان ندارد به دلیل اینکه بسیاری از کارهای آنان خصوصاً پس از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، با یکدیگر تعارض و اختلاف داشته و با این وصف، تأیید همه‌ی آن‌ها با هم جمع ضدّین شمرده می‌شود که غیر ممکن است و جایز نیست به دلیل اینکه تأیید همه‌ی کارهای آنان بدون نقد و بررسی، تقلید کورکورانه از غیر معصوم شمرده می‌شود که حرام است. از اینجا دانسته می‌شود که تأکید حضرت علامه خراسانی حفظه الله تعالی بر «لزوم احترام به اصحاب پیامبر» در عین نقد و بررسی کارهای آنان بر پایه‌ی قرآن و سنّت متواتر، «تناقض فاحش» نیست، بلکه عین عقلانیّت و اعتدال اسلامی است.

آری، کسانی که از عقلانیّت و اعتدال اسلامی برخوردارند و از بند تقلید و تعصّب رهایی یافته‌اند می‌دانند که غلوّ درباره‌ی اصحاب پیامبر، به اندازه‌ی بی‌احترامی به آنان ناپسند است و مبرّا دانستن آنان از هر خطا، اشتباه و نسیانی، غلوّ درباره‌ی آنان شمرده می‌شود؛ علاوه بر اینکه تکذیب خداوند و پیامبر او نیز است؛ چراکه خداوند در کتاب خود، به روشنی از خطاها، اشتباه‌ها و نسیان‌های آنان یاد کرده و از احتمال بازگشت آنان به گذشته‌ی‌شان پس از درگذشت پیامبرش خبر داده (نگاه کنید به: بازگشت به اسلام، ص159) و پیامبرش نیز در روایاتی متواتر و مشهور، از دگرگونی و انحراف برخی از آنان پس از خود خبر داده و به عنوان نمونه فرموده است: «یَرِدُ عَلیَّ یَومَ القیامةِ رَهْطٌ مِنْ أصحابی فَیُجْلَونَ عَنِ الحوضِ، فَأقولُ: یا ربِّ أصحابی! فیقولُ: إنّکَ لا عِلمَ لَکَ بِما أَحْدَثُوا بَعْدَکَ، إنَّهُمُ ٱرْتَدُّوا عَلىٰ أَدبارِهُمُ القَهْقَریٰ»؛ «در روز قیامت گروهی از اصحابم بر من وارد می‌شوند، پس از حوض رانده می‌شوند، پس می‌گویم: پروردگارا! این‌ها اصحابم هستند! پس می‌فرماید: تو نمی‌دانی که پس از تو چه کارها کردند! آنان همواره با پشت به سوی گذشته‌ی خود بازگشتند» و فرموده است: «یُجاءُ بِرجالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذاتَ الشِّمالِ فأقولُ: یا ربِّ أصحابی! فیُقالُ: إنَّکَ لا تَدْری ما أَحْدَثُوا بَعْدَکَ! فأقولُ کما قالَ العبدُ الصّالحُ: <وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ ۚ> فیُقالُ: إنّ هٰؤلاءِ لم یَزالوا مُرْتَدّینَ عَلىٰ أَعقابِهِم مُنْذُ فارَقْتَهُم»؛ «(در روز قیامت) مردانی از امّتم را می‌آورند، پس به طرف چپ (به سوی آتش) می‌برند، پس می‌گویم: پروردگارا! این‌ها اصحاب من هستند! پس گفته می‌شود: تو نمی‌دانی که بعد از تو چه کردند! آن گاه من چیزی را می‌گویم که بنده‌ی صالح (عیسی علیه السلام) گفت: <من تا وقتی در میانشان بودم شاهد کارهاشان بودم، پس چون من را از دنیا بردی تو ناظر بر آنان بودی!> پس گفته می‌شود: آنان از وقتی که تو از میانشان رفتی همواره به پشت سر خود بازگشتند» و فرموده است: «لَیَرِدَنَّ الحوضَ عَلیَّ رجالٌ حَتّى إذا رأیتُهُم رُفِعُوا إلیّ فَٱخْتَلَجُوا دونی فَلَأقولَنَّ: یا ربِّ أصحابی! أصحابی! فیُقالُ: إنَّکَ لا تَدری ما أَحْدَثُوا بَعْدَکَ! فأقولُ: بُعْداً بُعْداً -أو قالَ:- سُحْقاً سُحْقاً لِمَن بَدَّلَ بَعْدِی»؛ «مردانی به سوی حوض می‌آیند که چون آنان را می‌بینم، از من باز داشته می‌شوند و به عقب رانده می‌شوند، پس می‌گویم: خدایا! اصحابم! اصحابم! پس گفته می‌شود: تو نمی‌دانی که بعد از تو چه کردند! پس می‌گویم: دور باد دور باد هر کسی که بعد از من تغییر داد!» (برای این روایات، نگاه کنید به: مسند أحمد، ج1، ص235، 384، 402، 407 و 439؛ صحیح البخاری، ج5، ص192 و 240 و ج7، ص206 و 208 و ج8، ص87؛ صحیح مسلم، ج1، ص150 و ج7، ص67 و 68 و ج8، ص157؛ سنن الترمذی، ج4، ص38 و ج5، ص4؛ سنن النسائی، ج4، ص117؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1016 و منابع فراوان دیگر).

از اینجا دانسته می‌شود که ذکر خطاها، اشتباه‌ها و نسیان‌های اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پس از آن حضرت، به معنای بی‌احترامی به آنان نیست، تا چه رسد به اینکه بی‌احترامی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم باشد؛ زیرا از یک سو امر به معروف و نهی از منکر که یکی از فرائض اسلام است، بدون ذکر خطاها، اشتباه‌ها و نسیان‌ها ممکن نیست، در حالی که هیچ کس آن را به معنای بی‌احترامی نمی‌داند و از سوی دیگر هر کسی در پیشگاه خداوند مسؤول کارهای خویش است و خطاها، اشتباه‌ها و نسیان‌های کسی به حساب کسی دیگر نوشته نمی‌شود؛ خصوصاً به حساب کسی که وظیفه‌ی امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده و او را از خطاها، اشتباه‌ها و نسیان‌هایش برحذر داشته است!

2 . حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در مبحث «اختلاف مسلمانان» (ص111) و «حاکمیّت غیر خداوند» (ص126) از کتاب شریف «بازگشت به اسلام»، با استناد به یقینی‌ترین نصوص و ادلّه‌ی اسلامی اثبات فرموده که حاکمیّت در اسلام تنها برای خداوند است؛ چنانکه فرموده است: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ» (أنعام/ 57)؛ «حکمرانی جز برای خداوند نیست» و فرموده است: «لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (تغابن/ 1)؛ «حکومت برای اوست و ستایش برای اوست و او بر هر چیزی تواناست» و فرموده است: «ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ» (زمر/ 6)؛ «آن است خداوند پروردگارتان که حکومت برای اوست، جز او خدایی وجود ندارد، پس به کجا روی می‌گردانید؟!» و کسی با او در آن شریک نیست؛ چنانکه فرموده است: «مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا» (کهف/ 26)؛ «آنان را به جز او هیچ سرپرستی نیست و در حکومت خود کسی را شریک نمی‌کند» و فرموده است: «الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ» (فرقان/ 2)؛ «کسی که حکومت آسمان‌ها و زمین برای اوست و فرزندی نگرفته است و برای او شریکی در حکومت نیست» و فرموده است: «ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ ۚ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ» (فاطر/ 13)؛ «آن خداوند پروردگارتان است که حکومت برای اوست و کسانی جز او که می‌خوانید رشته‌ی هسته‌ی خرمایی را مالک نیستند» و او حاکمیّت خود را به هر کس از بندگانش که بخواهد می‌دهد تا به امر او حکومت کند؛ چنانکه فرموده است: «وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (بقره/ 247)؛ «و خداوند حکومت خویش را به هر کس که بخواهد می‌دهد و خداوند گشاینده‌ای داناست» و فرموده است: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ» (آل عمران/ 26)؛ «بگو خداوندا! مالک حکومت تویی! حکومت را به هر کس که بخواهی می‌دهی و از هر کس که بخواهی باز می‌گیری»؛ همچنانکه به عنوان نمونه، حکومت خویش را به طالوت داد، در حالی که اصحاب پیامبرش، به حکومت او راضی نبودند و خود را به حکومت از او شایسته‌تر می‌پنداشتند؛ چنانکه فرموده است: «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (بقره/ 247)؛ «و پیامبرشان به آنان گفت که خداوند برای شما طالوت را به عنوان حاکم برانگیخته است! گفتند: چگونه برای او حکومت بر ما باشد، در حالی که ما به حکومت از او شایسته‌تر هستیم و او وسعتی از مال ندارد؟! گفت که خداوند او را بر شما برگزیده و از علم و نیروی جسمانی وسعت بخشیده است و خداوند حکومت خویش را به هر کس که بخواهد می‌دهد و خداوند گشاینده‌ای داناست»!

این مبنای حاکمیّت در اسلام است که خداوند در کتاب خود برای مردم تبیین فرموده و آنان را -چه در گذشته و چه در حال- به رعایت آن مکلّف ساخته و با این وصف، هر کس از آنان که آن را رعایت کرده، کار خوبی انجام داده و هر کس از آنان که آن را رعایت نکرده، کار خوبی انجام نداده است و در هر صورت، ما از کار آنان بازخواست نمی‌شویم؛ چراکه آنان مسؤول کار خود بوده‌اند و ما مسؤول کار خود هستیم و انگیزه‌های آنان به ما مربوط نمی‌شود؛ چنانکه خداوند فرموده است: «تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (بقره/ 134)؛ «آنان گروهی بودند که درگذشتند، برای آنان چیزی است که کسب کردند و برای شما چیزی است که کسب کردید و شما از چیزی که آنان انجام دادند بازخواست نمی‌شوید».

آری، ما به کسانی از آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، گمانی نیکو داریم؛ بدین صورت که آنان را به ارتداد یا نفاق یا خیانت متّهم نمی‌کنیم، بلکه آنان را صرفاً در خطا، اشتباه و نسیان می‌شماریم و برای آنان به درگاه خداوند استغفار می‌کنیم و امیدواریم که او از دگرگونی آنان پس از پیامبرش بگذرد و آنان را از نزدیک شدن به حوض در روز قیامت محروم نفرماید و همراه با یاران سمت چپ به سوی آتش رهسپار نگرداند؛ چراکه خداوند بسیار بخشاینده و مهربان است. همچنانکه بنا بر روایات متواتر و مشهور یقین داریم همه‌ی آنان بر این خطا، اشتباه و نسیان اجتماع نکردند، بلکه درباره‌ی آن به دو گروه تقسیم شدند و گروهی از آنان مانند علی، سلمان، ابو ذر، مقداد، عمّار، زبیر، حذیفه، جابر و زید بن ارقم رضی الله عنهم، از آن نهی کردند و بر رعایت مبنای حاکمیّت در اسلام پای فشردند (برای آشنایی بیشتر با این دو گروه، نگاه کنید به: عبد الرزاق، المصنّف، ج5، ص439، 446، 447 و 472؛ ابن أبی شیبة، المصنّف، ج7، ص615 صحیح البخاری، ج8، ص25، 26 و 27؛ ابن قتیبة، الإمامة و السیاسة، ج1، ص16 تا 20؛ تاریخ الطبری، ج2، ص443 و 446؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص124؛ جوهری، أحمد بن عبد العزیز، السقیفة، ص37 به بعد؛ ابن عبد البر، الإستیعاب، ج3، ص974 و 975؛ ابن أثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص325 و 331؛ أبو الفداء، المختصر فی أخبار البشر، ج1، ص156؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج3، ص5 و 6).

3 و 4 . حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی -این مسلمان حنیف- در سرتاسر کتاب ارزشمند خود «بازگشت به اسلام»، حتّی در یک مورد به کتاب «کافی» استنادی نکرده، در حالی که در موارد بسیاری به کتاب «بخاری» استناد کرده و با این وصف، متّهم کردن ایشان به جانبداری از کتاب «کافی» در برابر کتاب «بخاری»، نهایت تعصّب و بی‌انصافی است. آری، ایشان درباره‌ی وجود روایات ضعیف و ساختگی در کتاب «کافی» توضیحی نداده، ولی این به سبب آن بوده است که اهل تشیّع، به وجود روایات ضعیف و ساختگی در کتاب «کافی» اقرار دارند و به عنوان نمونه، روایات حاکی از تحریف قرآن در آن را نمی‌پذیرند و با این وصف، ضرورتی برای توضیح درباره‌ی آن نبوده و توضیح درباره‌ی آن توضیح واضحات است، در حالی که اهل سنّت، کتاب «بخاری» را کاملاً صحیح می‌پندارند و به وجود حتّی یک روایت ضعیف و ساختگی در آن اقرار ندارند و با این وصف، توضیح درباره‌ی وجود روایاتی ضعیف و ساختگی در آن ضرورت داشته است؛ همچنانکه حضرت علامه خراسانی حفظه الله تعالی، به هیچ یک از کتاب‌های اهل تشیّع -بر خلاف کتاب‌های اهل سنّت- استنادی نکرده و علاوه بر آن، در بخش‌های مختلف کتاب خود، از انحرافات گوناگون اهل تشیّع مانند تقلید از مراجع تقلید، اجتهاد بر مبنای تقلید، ولایت مطلقه‌ی فقیه، خرافه‌گرایی در دین و غلو درباره‌ی ائمّه‌ی اهل بیت انتقاد فرموده و با این وصف، متّهم کردن ایشان به جانبداری از اهل تشیّع در برابر اهل سنّت، بهتانی آشکار است.

آری، روشن است که جناب‌عالی انتقادهای این بزرگوار از اهل تشیّع را دیده‌اید و آن‌ها را به معنای جانبداری از مذهب خود پنداشته‌اید و به همین دلیل اعتراضی به آن‌ها نکرده‌اید، ولی هنگامی که به انتقادهای ایشان از مذهب خود رسیده‌اید، آن‌ها را نپسندیده‌اید و به معنای جانبداری از اهل تشیّع پنداشته‌اید و به همین دلیل، «انگیزه‌ای که قبل از خواندن کتاب به جناب علامه خراسانی داشتید را کاملاً از دست داده‌اید» و به اعتراض روی آورده‌اید، در حالی که روشن است نه آن انتقادهای ایشان از اهل تشیّع، به معنای جانبداری از مذهب شماست و نه این انتقادهای ایشان از مذهب شما، به معنای جانبداری از اهل تشیّع است، بلکه ایشان تنها با انگیزه‌ی امر به معروف و نهی از منکر و با تمسّک به نصوص کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبر این کار را کرده و در پی رضایت یا کراهت شما یا برادرانتان نبوده است؛ زیرا روشن است که ایشان موظّف به پیروی از اهواء اهل سنّت یا اهل تشیّع نیست، بلکه موظّف به تبیین اسلام راستین بر پایه‌ی عقل و شرع است، اگرچه هر کدام از اهل سنّت و اهل تشیّع او را به جانبداری از دیگری متّهم سازند.

5 و 6 . از اینجا دانسته می‌شود که ادّعای مغرضانه و بی‌دلیل جناب‌عالی مبنی بر آنکه حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از «ظن» یا «خیال» پیروی کرده، چیزی جز «ظن» یا «خیال» نیست که از اعماق جهل، تقلید و تعصّب جناب‌عالی برخاسته است؛ چراکه مسلّماً اعتقاد به ظهور مهدی یک اعتقاد «ظنّی» یا «خیالی» نیست، بلکه از اصیل‌ترین و یقینی‌ترین اعتقادات مشترک اسلامی است؛ چنانکه بیش از چهل نفر از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مانند عبد الله بن مسعود، طلحة بن عبد الله، عبد الرحمن بن عوف، عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر، جابر بن عبد الله، حذیفة بن یمان، عمار بن یاسر، أنس بن مالک، عمران بن حصین، عوف بن مالک، ابو ایوب انصاری، ابو سعید خدری، سلمان فارسی، جابر صدفی، ابو هریره، ابو أمامه، ثوبان، امّ سلمه، عایشه و دیگران، خبر او را برای ده‌ها نفر از تابعان خود و بواسطه‌ی آنان برای صدها نفر از مسلمانان، از آن حضرت روایت کرده‌اند و بسیاری از ائمه‌ی حدیث، مانند ترمذی (د.279ق)، ابری (د.363ق)، حاکم (د.405ق)، بیهقی (د.458ق)، بغوی (د.510ق)، ابن أثیر (د.630ق)، قرطبی (د.671ق)، مزی (د.742ق)، ذهبی (د.748ق)، هیثمی (د.807ق)، سخاوی (د.902ق)، سیوطی (د.911ق)، ابن حجر (د.974ق)، کتانی (د.1345ق)، البانی (د.1420ق) و دیگران، به صحّت و تواتر آن تصریح نموده‌اند و بسیاری از آنان، مانند ابن ابی خیثمه (د.279ق)، ابن حماد (د.288ق)، ابن منادی (د.336ق)، ابو نعیم (د.430ق)، عبد الغنی (د.600ق)، حموی (د.650ق)، کنجی (د.658ق)، ابن قیّم (د.685ق)، ابن کثیر (د.774ق)، سیوطی (د.911ق)، ابن حجر (د.974ق)، شوکانی (د.1250ق) و دیگران، درباره‌ی آن کتب مستقلّی نگاشته‌اند و مضمون آن، موافق با وعده‌ی خداوند در قرآن است؛ همچنانکه اعتقاد به ضرورت زمینه‌سازی برای آن، مبتنی بر قرآن، سنّت متواتر و حکم عقل است و با این وصف، کسی که چنین اعتقاد اصیل و محکمی را «ظنّی» یا «خیالی» می‌شمارد، گویی طعم علم را نچشیده، بلکه بویی از آن را استشمام نکرده است!

از اینجا دانسته می‌شود که ادّعاهای جناب‌عالی درباره‌ی کتاب شریف «بازگشت به اسلام»، تا چه اندازه از حقیقت و انصاف به دور است؛ همچنانکه آشکار می‌شود جناب‌عالی تا چه اندازه در جهل، تقلید، اهواء نفسانی، تعصّب و تکبّر فرو رفته‌اید که حتّی قادر به فهم یک خط از این کتاب قرآنی و عقلانی نیستید و همه‌ی خطوط آن را که منطبق بر یقینیّات اسلام است، متناقض می‌انگارید!! البته این‌ها که گفتیم، «مشتی نمونه‌ی خروار است»؛ زیرا در هر خطّ جناب‌عالی درباره‌ی این کتاب شریف، به قدری اشتباه، مغالطه و تحکّم نهفته است که احصاء همه‌ی آن‌ها در این مختصر از حوصله‌ی ما بیرون است و موجب ملال خوانندگان می‌شود.

باری به هر جهت امیدواریم که جناب‌عالی خداوند و روز قیامت را به یاد آورید و دعوت این دعوت کننده‌ی صادق را اجابت کنید و به معیار شناخت حق تمسّک جویید و از موانع شناخت آن خصوصاً جهل، تقلید، اهواء نفسانی، تعصّب و تکبّر فاصله بگیرید، تا خداوند به فضل خودش بر شما ترحّم کند و شما را از این گمراهی دور و آشکار نجات دهد و به صراط مستقیم اسلام باز گرداند، پیش از آنکه فرصت را از دست بدهید و مرگ به شما برسد و آتشی که برای گمراهان برافروخته شده است شما را فرا گیرد؛ چنانکه فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ» (ص/ 26)؛ «هرآینه کسانی که از راه خداوند گمراه می‌شوند برایشان عذابی شدید است به سبب اینکه روز حساب را از یاد بردند» و توفیق تنها از جانب خداوند است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی