5.نقد کتاب بازگشت به اسلام؛کلّیات؛ نویسندهی کتاب
لطفا نقد شماره 5 کلیات با موضوع «نویسنده کتاب» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «جمعی از جوانان دوستدار حضرت مهدی» در تاریخ 3 اردیبهشت 1394 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
لطفاً حدیث ذیل را در صورت صلاحدید آقای خراسانی در صفحه اول سایت درج نمایید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم [فرمود]: «هنگامی که پرچمهای سیاه از خراسان به راه افتاد به سویش بشتابید ولو با سینهخیز رفتن بر روی برفها باشد، که صاحبان آن پرچمها طرفداران حق هستند، آنها حق را مطالبه میکنند ولی به آنها داده نمیشود، بار دیگر حق را مطالبه میکنند ولی به آنها داده نمیشود، پس نبرد میکنند و پیروز میشوند و آنچه میخواستند به آنها داده میشود، ولی آنها دیگر نمیپذیرند، گویی با چشم خود میبینم که شمشیرها را حمایل کردهاند و پیش میتازند تا پرچمها را به مهدی علیه السلام تسلیم کنند، آگاه باش که آنها یاران مهدیاند و زمینه سلطنت جهانی او را فراهم میسازند، دلهای آنها چون قطعات آهن است» [و روایت شده است:] «هنگامی که پرچمهای سیاه را مشاهده کردید که از سوی مشرق به حرکت درآمده فارسیان را گرامی بدارید که دولت ما در میان آنها میباشد» (غیبت شیخ طوسی، ص262).
السلام علینا و علی عباد الله الصالحین السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
پاسخ به نقد شماره: | 5 | تاریخ پاسخ به نقد: | 1394/2/4 |
این مضمون حدیث متواتری است که در میان اهل حدیث به «حدیث الرایات» مشهور است و محدّثان شیعه و اهل سنّت هر دو با اسناد مختلف در کتب معتبر روایت کردهاند؛ چنانکه از میان شیعه، کسانی چون محمد بن سلیمان کوفی (د.300ق) در مناقب أمیر المؤمنین (ج2، ص110)، قاضی نعمان مغربی (د.363ق) در شرح الأخبار (ج3، ص401)، محمّد بن جریر طبری (قرن4) در دلائل الإمامه (ص442، 446)، محمّد بن ابراهیم نعمانی (د.380ق) در الغیبه (ص281)، ابن طاووس (د.664ق) در الملاحم و الفتن (ص119)، ابن ابی حاتم عاملی (د.664ق) در الدرّ النظیم (ص798، 799 و 800) و از میان اهل سنّت، کسانی چون ابن ابی شیبه (د.235ق) در المصنّف (ج8، ص697)، ابن ماجه (د.273ق) در سنن (ج2، ص1366)، ابن حماد (د.288ق) در کتاب الفتن (ص188)، احمد بن عمرو البزاز (د.292ق) در المسند (ج4، ص310)، ابو سعید شاشی (د.335ق) در المسند (ج1، ص347)، طبرانی (د.360ق) در المعجم الأوسط (ج6، ص29)، ابن عدی (د.365ق) در الکامل (ج4، ص227) و حاکم نیشابوری (د.405ق) در المستدرک (ج4، ص464) آن را روایت کردهاند و برخی به صحّت آن و شهرتش در میان سلف تصریح نمودهاند. مطابق با این حدیث متواتر و مشهور، پیوستن به نهضتی که از شرق خراسان بزرگ با پرچمهای سیاه ظاهر میشود و به سوی اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم عموماً و مهدی علیه السلام خصوصاً دعوت میکند و برای حاکمیّت مهدی علیه السلام زمینهسازی مینماید، بر هر مسلمانی واجب است و این نهضتی است که برخی اهل علم آن را نهضت منصور هاشمی خراسانی میدانند؛ چراکه نهضت این بزرگوار، از شرق خراسان بزرگ با پرچمهای سیاه ظاهر شده است و به سوی اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم عموماً و مهدی علیه السلام خصوصاً دعوت میکند و برای حاکمیّت مهدی علیه السلام زمینهسازی مینماید و پیش از آن هیچ نهضت دیگری با این خصوصیّت در این منطقهی جغرافیایی ظاهر نشده است و پس از آن نیز هر نهضت دیگری که -فرضاً- با این خصوصیّت در این منطقهی جغرافیایی ظاهر شود، ناگزیر دنبالهرو آن خواهد بود؛ زیرا در واقع کاری را انجام خواهد داد که پیشتر به وسیلهی آن آغاز شده و آغاز دوبارهاش تحصیل حاصل است که ممکن نیست و با این وصف، تنها ادامهی نهضت منصور هاشمی خراسانی ممکن است که پیروی از او محسوب میشود و روشن است که پیروی کننده از پیروی شونده اولی به پیوستن نیست تا امر خداوند به آن معقول باشد؛ چراکه مقدّم داشتن تابع بر متبوع قبیح است و از خداوند صادر نمیشود؛ چنانکه فرموده است: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» (یونس/ 35)؛ «آیا پس کسی که به حق راه مینماید سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه نمییابد تا آن گاه که راهنمایی شود؟! شما را چه میشود چگونه قضاوت میکنید؟!»؛ همچنانکه مقدّم داشتن مسبوق بر سابق قباحت دارد و بر خلاف حکمت و عدالت خداوند است؛ چنانکه فرموده است: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» (فاطر/ 32)؛ «سپس کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم میراث دادیم، پس از آنان کسی است که به خود ستم میکند و از آنان کسی است که میانهرو است و از آنان کسی است که به اذن خداوند در خیرات سبقت میگیرد و آن همانا فضیلت بزرگ است» و فرموده است: «أُولَٰئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ» (مؤمنون/ 61)؛ «آنان در خیرات شتاب میکنند و آنان در آن پیشگامانند»! از این رو، به باور این دسته از اهل علم، اگر نهضت منصور هاشمی خراسانی که در این منطقهی جغرافیایی برای دعوت به سوی مهدی و زمینهسازی ظهور او ظاهر شده است، مصداق این حدیث نباشد، هیچ نهضت دیگری بعد از آن، مصداق این حدیث نخواهد بود؛ زیرا هر نهضتی که بعد از آن در این منطقهی جغرافیایی ظاهر شود، از دو حال بیرون نخواهد بود: یا مانند نهضت منصور، به سوی مهدی دعوت و برای ظهور او زمینهسازی خواهد کرد که در این صورت مانند نهضت منصور مصداق این حدیث نخواهد بود و یا بر خلاف نهضت منصور، به سوی مهدی دعوت و برای ظهور او زمینهسازی نخواهد کرد که در این صورت به طریق اولی مصداق این حدیث نخواهد بود؛ چراکه این حدیث، دعوت به سوی مهدی و زمینهسازی برای ظهور او را خصوصیّت مصداق خود دانسته است.
حاصل آنکه قول به صدق این حدیث بر نهضت منصور هاشمی خراسانی، قولی است در نهایت قوّت، بلکه جزم به آن، چنانکه برای برخی از اهل علم حاصل شده، در غایت وجاهت است و این فارغ از اوصاف و علامات دیگری است که در این شخصیّت بزرگ وجود دارد و با احادیث این باب موافق است. آری، او خود تصریح به آن نمیکند و این میتواند از جهت ورع باشد؛ با توجّه به اینکه از ادّعا دربارهی خود کراهت دارد؛ یا از جهت تقیّه باشد؛ با توجّه به اینکه از کافران و ظالمان بیمناک است؛ یا از آن جهت که اخذ به متیقّن را دربارهی خود کافی میداند؛ با توجّه به اینکه یاری او به اعتبار دعوتش به سوی مهدی و زمینهسازیاش برای ظهور آن حضرت، کافی است؛ یا از آن جهت که تشخیص موضوع را تکلیف مردم میداند تا با نظر به زمان و مکان ظهور او و چند و چون دعوتش به سوی مهدی و سایر اوصاف و علاماتش، صدق یا عدم صدق این حدیث بر او را تشخیص دهند و هدایت تنها از جانب خداوند است.