نقد آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر نقدهای مردم بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها

نقد آثار منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر نقدهای مردم بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه به انتشار نقدهای مردم درباره‌ی آثار و اندیشه‌های حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و کتاب بازگشت به اسلام و بررسی آن‌ها توسط دفتر حفظ و نشر آثار ایشان خواهیم پرداخت.

لطفا نقد شماره 5 شناخت اسلام  با موضوع «منابع اسلام؛ خلیفه خداوند» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «سیدمحمود طباطبایی» در تاریخ 16 فروردین 1394 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.

عقیده‌ی جناب منصور هاشمی خراسانی برای این جانب قابل تصدیق است. مطابق با عقیده‌ی ایشان آن طور که بنده از کتاب ارزشمندشان برداشت کردم، اولاً ظنّ به احکام شرع برای مردم کافی نیست و یقین برای آن‌ها لازم است و ثانیاً تنها طریق دست یافتن آن‌ها به یقین، رجوع به خلیفه‌ی خداوند در زمین است و ثالثاً رجوع به خلیفه‌ی خداوند در زمین برای آن‌ها ممکن است و عدم امکان آن ذاتی نیست و در صورت اراده و اقدام آن‌ها تحقّق پیدا می‌کند. اما سؤالی که برای بنده باقی مانده این است که الآن من به عنوان کسی که دعوت جناب منصور را پذیرفته و مصمّم به زمینه‌سازی برای ظهور مهدی است، چگونه می‌توانم تکالیف شرعی خودم مانند نماز و روزه و حجّ و زکات را انجام بدهم؟ با توجه به اینکه تقلید و اجتهاد مصطلح، هر دو من را به ظن می‌رسانند و ظنّ بنا بر فرمایش متین این بزرگوار حجّت نیست و اراده و اقدام من به تنهایی نیز برای دسترسی به مهدی کفایت نمی‌کند تا بتوانم با رجوع به آن حضرت یقین به تکالیف شرعی خودم پیدا بکنم و ممکن است تا زمانی که عدّه‌ای کافی از مردم با من در این زمینه همراه می‌شوند و به جناب منصور می‌پیوندند تا زمینه برای ظهور مهدی فراهم شود مدّت زیادی طول بکشد و من قاعدتاً نمی‌توانم در این مدّت، تکالیف شرعی خودم را ترک کنم. البته جناب منصور به درستی فرموده‌اند که بار گناه این عدم یقین بر گردن خود من است و من هستم که به نوبه‌ی خودم در این عدم دسترسی به مهدی نقش داشته‌ام و تبعاً خودم را از یقین به احکام شرع محروم کرده‌ام، ولی با این حال من که الآن به اصطلاح توبه کرده‌ام و دعوت این بزرگوار را پذیرفته‌ام و در صدد زمینه‌سازی برای ظهور مهدی برآمده‌ام، باز هم نمی‌توانم یقین به احکام شرع پیدا کنم؛ چراکه سایر مردم با من همراهی نمی‌کنند. لذا سؤال بزرگ این است که من در این مدّت چه خاکی باید بر سرم بکنم و بدون تقلید و اجتهاد و رجوع به مهدی چگونه به تکالیف شرعی‌ام عمل کنم؟! آیا با اینکه من به سوی اسلام خالص بازگشت کرده‌ام و حق را شناخته‌ام و به جناب منصور پیوسته‌ام، وضعم از این جهت با گذشته فرقی نکرده و با دیگرانی که این کار را نکرده‌اند برابر است؟! در این صورت، قبول دعوت جناب منصور صرف نظر از اینکه برای ظهور مهدی لازم است، چه فایده‌ای برای من از جهت عمل به تکالیف شرعی دارد؟! من جواب همه‌ی سؤالاتم را تاکنون گرفته‌ام و این آخرین سؤالی است که برایم باقی مانده است و فکر می‌کنم که اگر جواب این سؤالم را بدهید، حجّت از هر لحاظ بر من تمام می‌شود و می‌توانم جان خودم و هر چیز دیگری که دارم را با خوشحالی در راه این انسان بزرگ بدهم إن شاء الله.

با تشکّر از پاسخ شما که مشتاقانه منتظرش هستم.

پاسخ به نقد شماره: 5 تاریخ پاسخ به نقد:

برادر بصیر، فرهیخته و باریک‌بین!

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید تا پاسخ آخرین سؤال خویش را نیز دریافت کنید:

اولاً کسی که دعوت منصور به زمینه‌سازی برای ظهور مهدی را پذیرفته، با کسی که آن را نپذیرفته است، یکسان نیست؛ زیرا کسی که آن را نپذیرفته، در عدم دسترسی به مهدی «مقصّر» است و کسی که آن را پذیرفته، از تقصیر در آن خارج شده است و «قاصر» شمرده می‌شود و این آثار بسیار متفاوتی برای هر یک از آن دو دارد. کسی که در عدم دسترسی به مهدی مقصّر است، در عمل بر پایه‌ی ظن معذور نیست؛ چراکه خودش مسبّب عدم دسترسی‌اش به یقین شده است، ولی کسی که در عدم دسترسی به مهدی قاصر است، در عمل بر پایه‌ی ظن معذور است؛ چراکه خودش مسبّب عدم دسترسی‌اش به یقین نشده است، بلکه دیگران مسبّب آن شده‌اند. با این وصف، کسی که دعوت منصور به زمینه‌سازی برای ظهور مهدی را نپذیرفته، ظالم است و کسی که آن را پذیرفته، مظلوم؛ با توجّه به اینکه به سبب ظلم کسی که آن را نپذیرفته، از دسترسی به مهدی محروم مانده است. بنابراین، گناه عمل او به ظن در مواردی که از آن ناگزیر است، بر گردن کسی است که دعوت منصور به زمینه‌سازی برای ظهور مهدی را نپذیرفته است.

ثانیاً کسی که به سبب تقصیر خود، از دسترسی به مهدی محروم است، پیش از آنکه مکلّف به نماز و روزه و حجّ و زکات باشد، مکلّف به زمینه‌سازی برای ظهور آن حضرت است. پس اگر به زمینه‌سازی برای ظهور آن حضرت اقدام کند، در عمل به نماز و روزه و حجّ و زکات خود بر پایه‌ی ظن، معذور است و اگر به زمینه‌سازی برای ظهور آن حضرت اقدام نکند، نماز و روزه و حجّ و زکات او بر پایه‌ی ظن، قابل قبول نیست. بنابراین، زمینه‌سازی برای ظهور مهدی، واجب فوری است و بر سایر واجبات تقدّم دارد.

ثالثاً کسی که به سبب قصور خود، از دسترسی به مهدی محروم است، در همه‌ی موضوعات ناگزیر از عمل بر پایه‌ی ظن نیست؛ زیرا درباره‌ی برخی موضوعات، آیاتی از قرآن وجود دارد که عمل بر پایه‌ی آن‌ها جایز است و درباره‌ی برخی موضوعات، اخبار متواتری وجود دارد که عمل بر پایه‌ی آن‌ها جایز است و به نظر می‌رسد که ارکان نماز و روزه و حجّ و زکات، از جمله‌ی همین موضوعات‌اند و با این وصف، عمل به آن‌ها در زمان عدم دسترسی به مهدی ممکن است و عمل بر پایه‌ی ظن شمرده نمی‌شود. این به آن معناست که قاصر در عدم دسترسی به مهدی، نباید در طلب علم به اخبار متواتر و عمل بر پایه‌ی آن‌ها تقصیر کند؛ چراکه اگر در آن تقصیر کند، در عمل بر پایه‌ی ظن معذور نیست، اگرچه در عدم دسترسی به مهدی قاصر باشد.

رابعاً کسی که به سبب قصور خود، از دسترسی به مهدی محروم است، در موضوعاتی که اخبار متواتری درباره‌ی آن‌ها وجود ندارد، مجاز به عمل بر پایه‌ی اخبار واحد نیست؛ چراکه ظنّ حاصل از اخبار واحد، با ظنّ حاصل از غیر اخبار یکسان است و ظنّ حاصل از غیر اخبار، مانند شک دانسته می‌شود. با این وصف، کسی که به سبب قصور خود، از دسترسی به مهدی محروم است، در موضوعاتی که اخبار متواتری درباره‌ی آن‌ها وجود ندارد، خواه اخبار واحدی درباره‌ی آن‌ها وجود داشته باشد و خواه وجود نداشته باشد، به «اصول عملی عقلی» رجوع می‌کند و آن‌ها عبارت از برائت، احتیاط، استصحاب و تخییرند که عقلا در موارد شک، برای برون‌رفت از بن‌بست در پیش می‌گیرند؛ به این ترتیب که هرگاه در اصل تکلیف شک دارند، برائت و هرگاه در موضوع آن شک دارند، احتیاط و هرگاه در بقاء آن شک دارند، استصحاب را جاری می‌کنند و هرگاه میان دو تکلیف متعارض مردّدند و قادر به جمع میان آن دو نیستند، به تخییر روی می‌آورند. بنابراین، کسی که به سبب قصور خود، از دسترسی به مهدی محروم است، در موضوعاتی که اخبار متواتری درباره‌ی آن‌ها وجود ندارد، بر پایه‌ی اصل برائت، احتیاط، استصحاب و تخییر عمل می‌کند، تا هنگامی که به آن حضرت دسترسی یابد.

خامساً کسی که به سبب قصور خود، از دسترسی به مهدی محروم است، هرگاه بر پایه‌ی دلایل عقلی و شرعی مانند برخی اخبار متواتر با مضمون «فَأتُوهُ فَبایِعُوهُ ولو حَبْواً عَلَی الثِّلْج» (= به سوی او بشتابید و با او بیعت کنید اگرچه چهار دست و پا بر روی برف)، قطع پیدا کرده باشد که جناب منصور از جانب خداوند و پیامبر او منصوب است، می‌تواند تا دسترسی به مهدی از او تبعیّت کند؛ چراکه تبعیّت از چنین کسی، به اقتضای انتصاب او از جانب خداوند و پیامبرش، مجزی است؛ ولی هرگاه قطع به آن پیدا نکرده باشد و تنها به اعتبار قیام این بزرگوار به زمینه‌سازی برای ظهور مهدی با او همراهی کرده باشد، چاره‌ای جز رجوع به اخبار متواتر در موضوعاتی که اخبار متواتری درباره‌ی آن‌ها هست و اصول عملی عقلی در موضوعاتی که اخبار متواتری درباره‌ی آن‌ها نیست، ندارد.

این گونه خداوند برای کسی که تقوا پیشه می‌کند، راهی قرار می‌دهد؛ چنانکه فرموده است: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا» (طلاق/ 2)؛ «و هر کس از خداوند تقوا پیش گیرد برای او راه برون‌رفتی قرار می‌دهد» و کسانی که درباره‌ی او تلاش می‌کنند را به راه‌های خود رهنمون می‌شود؛ چنانکه فرموده است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ» (عنکبوت/ 69)؛ «و کسانی که درباره‌ی ما تلاش می‌کنند را حتماً به راه‌های خود رهنمون می‌شویم»، ولی کسانی که ظالمند و از تلاش درباره‌ی او فرو می‌گذارند را بی‌چاره می‌کند و برایشان هیچ راهی قرار نمی‌دهد؛ چنانکه فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقًا ۝ إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ» (نساء/ 168 و 169)؛ «هرآینه کسانی که کفر ورزیدند و ستم کردند را خداوند هرگز نمی‌آمرزد و به هیچ راهی رهنمون نمی‌شود؛ مگر راه جهنّم»؛ چراکه او بسیار بخشاینده و مهربان و در عین حال، بسیار حساب‌گر و سخت‌گیر است و هرگز نیکوکاران را مانند بدکاران قرار نمی‌دهد؛ چنانکه فرموده است: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ ۚ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» (جاثیه/ 21)؛ «آیا کسانی که بدی‌ها را پیشه کردند پنداشتند که آنان را مانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، زندگی و مرگشان مانند هم است؟! بد قضاوت می‌کنند!» و فرموده است: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ» (ص/ 28)؛ «یا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند را مانند فساد کنندگان در زمین قرار می‌دهیم یا پرهیزکاران را مانند فاجران قرار می‌دهیم؟!».

خداوند همه‌ی مسلمانان را توفیق پیوستن به نهضت زمینه‌سازی برای ظهور مهدی ارزانی دارد تا از بی‌چارگی رهایی یابند؛ چراکه هیچ راهی جز آن برای رهایی آنان از بی‌چارگی نیست، اگرچه شرق تا غرب جهان را بکاوند و ستایش برای خداوندی است که چنین خواسته و چنین مقرّر داشته است.

دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی؛ بخش بررسی نقدها
تعلیق شماره: 1
نویسنده‌ی تعلیق: سعیدی
تاریخ تعلیق: 1395/4/30

شما در پاسخ به نقد شماره‌ی 27، نهایتاً عمل به «اصول عملی عقلی» را برای قاصر مجزی و عمل به «اخبار واحد» را برای او غیر مجزی دانسته‌اید. سؤال این است که فرق میان «اخبار واحد» و «اصول عملی عقلی» چیست؟ مگر هر دو افاده‌ی ظن نمی‌کنند؟ پس چرا عمل به «اصول عملی عقلی» برای قاصر جایز است، ولی عمل به «اخبار واحد» برای او جایز نیست؟!

پاسخ به تعلیق: 1 تاریخ پاسخ به تعلیق: 1395/4/31

«اخبار واحد» و «اصول عملی عقلی» هر دو مفید ظنّ به حکم واقعی هستند، ولی «اصول عملی عقلی» بر خلاف «اخبار واحد»، مفید قطع به حکم ظاهری است؛ با توجّه به اینکه عقاب بلا بیان عقلاً قبیح است و ظن، به اقتضای «إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا ۚ» (یونس/ 36)، بیان محسوب نمی‌شود و با این وصف، تکلیف مکلّف در حالت عدم قطع به حکم واقعی، هرگاه در آن «مقصّر» نباشد، عمل به برائت، احتیاط، استصحاب و تخییر است؛ زیرا عقاب او در چنین حالتی، عقاب بلا بیان محسوب می‌شود که ممکن نیست، در حالی که عمل «مقصّر» به برائت، احتیاط، استصحاب و تخییر در حالت عدم قطع به حکم واقعی، مانند عمل او به آن‌ها در حالت قطع به آن است که وجهی ندارد؛ چراکه بیان نسبت به او موجود است و او خود برای وصول به آن اقدام نمی‌کند و از اینجا دانسته می‌شود که عمل «قاصر» به «اصول عملی عقلی» در موضوعاتی که آیات قرآن و اخبار متواتری درباره‌ی آن‌ها وجود ندارد، مجزی است و تبعاً جایی برای عمل او به «اخبار واحد» باقی نمی‌ماند، ولی عمل «مقصّر» به «اصول عملی عقلی» مانند عمل او به «اخبار واحد»، در هر حال موجب برائت ذمّه‌ی او از تکلیف نمی‌شود و این بن‌بستی است که خود با سوء اختیارش پدید آورده است و تبعاً منافی با لطف خداوند نیست، بل مطابق با قوانین اوست که فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» (مائده/ 51)؛ «خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی‌کند» و فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ» (یونس/ 81)؛ «خداوند عمل مفسدان را درست نمی‌کند» و فرموده است: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (مائده/ 27)؛ «خداوند تنها از پرهیزکاران قبول می‌کند»!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی