4.نقد کتاب باگشت به اسلام؛کلّیات؛ نویسندهی کتاب
لطفا نقد شماره 4 کلیات با موضوع «نویسندهی کتاب» در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبت شده توسّط «بهنام» در تاریخ 5 اسفند 1393 و بررسی آن را مطالعه بفرمایید.
به نام الله. اینجانب حقیر کتاب جناب خراسانی را مطالعه نمودم و آن را بسیار پر بار و مفید ارزیابی کردم. تنها چند سؤال در مورد کتاب و سایت شما پیش آمد که بازگو میکنم:
1) آیا برای پاسخگویی به شبهات و سؤالات مردم از جناب خراسانی جواز گرفتهاید؟
2) با تکیه بر شواهد موجود جناب خراسانی مسلماً از درجات علمی بالایی برخوردارند. لطف کنید نام دانشگاه یا حوزهی مربوطه که ایشان از آنجا فارغ التحصیل شدهاند را نمایان کنید؛ زیرا ما هر چه کاوش کردیم نام و رسمی از ایشان نه به عنوان نویسنده، نه محقق و نه روحانی صاحب نامی در کشور افغانستان نیافتیم؟
3) قابل درک است که از شخصیت سید خراسانی نباید انتظار رفتار و سخنی همانند حضرت مهدی (ع) که معصوم میباشند را داشت اما برای فردی که نصرت دهندهی مردم برای پیوند با امام زمان است انتظار میرود که از روی شفقت و مهربانی نصیحت بفرمایند نه از روی تندی و خصم! به نظر من واژه مزخرفات که در مورد اشعار جناب حافظ و جناب سعدی در کتاب خویش به کار بردند زیبندهی گفتار یک روحانی نیست! سید عزیز کاش انصاف به خرج میدادید و چند بیت از اشعار زیبا و دلنشین سعدی و حافظ را که مضمون خداشناسی داشت را هم در کتابتان میآوردید و سپس به خاطر اشعار مغلط ایشان در انکار عقل بر ایشان خرده بگیرید. به نظر اینجانب نیکوتر است افرادی که خوبیهایشان بر بدیهایشان سبقت گرفته را در صورت حیات ارشاد و در صورت عدم حیات درخواست مغفرت از جانب الله برای آنها داشته باشید.
پاسخ به نقد شماره: | 4 | تاریخ پاسخ به نقد: | 1393/12/6 |
برادر ارجمند!
لطفاً به توضیحات زیر توجّه فرمایید:
1 . پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی، با اذن خاصّ این عالم مجاهد، توسّط گروهی از شاگردان مبرّز و متعهّد ایشان، زیر نظر مسؤول دفترشان استاد معظّم جناب آقای دکتر ذاکر معروف، اداره میشود و بر پایهی آشنایی کامل با اندیشهها و آموزههای ایشان و نصوص و دروس مکتوب و مضبوطی که از ایشان در اختیار دارد و نیز مراجعه به ایشان در موارد لزوم، پاسخگوی پرسشها و نقدهای مردم است.
2 . حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، به گواهی اندیشههای والا و آموزههای اسلامی ممتاز و گرانسنگ خود و احاطهی فوق العاده بر کتاب خداوند و سنّت پیامبرش و منابع معتبر و متنوّع اعتقادی، تاریخی، حدیثی، فقهی، رجالی و فلسفی که در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» و سایر گفتارها و نوشتارهای ایشان مشهود است و نیز تربیت شاگردانی مبرّز و متعهّد که در پایگاه اطّلاعرسانی دفترشان مشغول به تعلیمات و تبلیغات اسلامی هستند، در بالاترین سطوح علمی قرار دارد، بل به جرأت میتوان گفت که اعلم علمای امّت در عصر حاضر است و بیشترین فیض علمی را به مسلمانان جهان میرساند، ولی با این حال، به دو دلیل امکان ارائهی اطّلاعات جزئی دربارهی هویّت، موقعیّت و سوابق شخصی ایشان برای عموم نیست:
یکم به دلیل منهج اصلاحی و انقلابی ایشان که مبتنی بر قطع انتساب به همهی مذاهب، گروهها و کشورها است تا در جایگاهی فرامذهبی، فراگروهی و فراکشوری قرار گیرد و قادر به رهبری همهی مسلمانان از همهی مذاهب، گروهها و کشورها به سوی حاکمیّت خلیفهی خداوند در زمین باشد و به سرمایهای مشترک برای همهی انسانها تبدیل شود، هر چند برای ظاهرگرایان بدبین و کوتهفکر که در حصار کلیشهها و قالبهای خودساخته اسیرند، قابل درک نباشد؛ چراکه خلیفهی خداوند در زمین، متعلّق به هیچ مذهب، گروه و کشوری نیست و بیعت هیچ یک از آنها را بر گردن ندارد و از این رو، ضروری است که زمینهساز حاکمیّت او نیز متعلّق به هیچ مذهب، گروه و کشوری نباشد و بیعت هیچ یک از آنها را بر گردن نداشته باشد تا سنخیّت میان علّت و معلول حفظ شود و امکان اجتماع مسلمانان به گرد او وجود داشته باشد.
دوم به دلیل ضرورت حفظ امنیّت ایشان در زمان کنونی که ضرورتی عقلایی و شرعی است؛ چراکه این بزرگوار تنها امید مستضعفان جهان برای دسترسی به مهدی و سرمایهای گرانبها برای اسلام و مسلمانان است، در حالی که دژخیمان خونخوار از مذاهب، گروهها و کشورهای گوناگون، به سختی در جستجوی ایشانند و در صورت آگاهی از هویّت، موقعیّت و سوابق شخصی این بزرگوار، با سهولت به ایشان دسترسی مییابند و ریشهی نهضت مقدّس «بازگشت به اسلام» و انقلاب جهانی مهدی که تازه جوانه زده است را میخشکانند؛ چراکه هماکنون دشمنان فراوانی در منطقه حضور دارند، در حالی که دوستان چندانی در منطقه حضور ندارند و با این وصف، تظاهر ایشان در منطقه، بر خلاف حکمت و مصلحت است و ظلم به خود، مهدی و مسلمانان جهان شمرده میشود؛ چنانکه خداوند فرموده است: «وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ» (بقره/ 192)؛ «و خود را با دست خود به هلاکت نیندازید»! البته روشن است که هرگاه دوستان کافی در منطقه حضور یابند، ایشان برای مسلمانان جهان تظاهر مییابد و دربارهی کسانی از آنان که وجود ایشان را انکار میکردند، داوری میکند؛ چراکه آنان در زمین برتری میجستند و از راه خداوند باز میداشتند و میکوشیدند که وعدهی پیامبران را دروغ گردانند.
3 . دیدگاه حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی دربارهی شعر، دیدگاه اسلام است؛ چراکه شعر به اقتضای غلبهی کذب، مبالغه و مغالطه بر آن، با مبانی و اهداف اسلام سازگاری ندارد و پیروی از آن مایهی گمراهی در اندیشه است؛ چنانکه خداوند در قرآن فرموده است: «وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ» (شعراء/ 224-226)؛ «و شاعران را گمراهان پیروی میکنند؛ آیا نمیبینی که آنان در هر وادی سرگشتهاند و اینکه آنان چیزی میگویند که انجام نمیدهند؟!». بر این اساس، اطلاق «مزخرفات» به معنای «سخنان آراسته و نادرست» بر اشعار زیبا امّا مخالف با کتاب خداوند و سنّت پیامبرش، اطلاقی است که اسلام کرده است نه منصور هاشمی خراسانی، اگرچه با هوای نفس جنابعالی منافات داشته باشد؛ چراکه خداوند در کتاب خود، از چنین سخنان زیبا و باطلی به عنوان «زخرف القول» تعبیر کرده و آن را بافتهی شیاطین برای دشمنی با پیامبران شمرده و واضح است که منصور هاشمی خراسانی، تابع خداوند است نه تابع جنابعالی و جنابعالی نباید توقّع داشته باشید که تعابیر ایشان، با علایق و سلایق جنابعالی سازگار باشد! از اینجا دانسته میشود که سخن ایشان بر خلاف سخن مهدی علیه السّلام نیست، بلکه بر خلاف سخن جنابعالی است؛ چراکه مهدی علیه السّلام بنا بر خبر متواتر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دربارهی اهل بیت خود، از کتاب خداوند جدا نمیشود و تبعاً چیزی که کتاب خداوند «مزخرف» نامیده است را جز «مزخرف» نمینامد!
باری انصاف آن است که حضرت منصور هاشمی خراسانی همهی اشعار شاعران صوفیمشرب را «مزخرفات» ننامیده، بل تنها اشعار عقلستیزانهی آنان که بر خلاف مبانی اسلام است را «مزخرفات» نامیده؛ همچنانکه همهی اشعار شاعران اهل حکمت را تأیید نفرموده، بل تنها اشعار حکیمانهی آنان که با مبانی اسلام سازگار است را تأیید فرموده و این روشنتر از آن است که بر اهل دقّت پوشیده بماند. آری، ایشان مبنای فکری و جهتگیری کلّی شاعرانی مانند سعدی، حافظ و جلال الدین بلخی را صوفیانه و ناسازگار با عقلانیّت اسلامی یافته و سرزنش کرده است، هر چند در میان اشعار آنان، اشعار پسندیده و معقولی نیز وجود داشته باشد و مبنای فکری و جهتگیری کلّی شاعرانی مانند ناصر خسرو و پروین اعتصامی را حکیمانه و سازگار با عقلانیّت اسلامی یافته و ستایش کرده است، هر چند در میان اشعار آنان، اشعار ناپسند و نامعقولی نیز وجود داشته باشد؛ چراکه این بزرگوار مرد دین است و شعر و شاعر را در میزان دین میسنجد؛ وگرنه با امثال سعدی و حافظ و جلال الدین بلخی خصومتی و با امثال ناصر خسرو و پروین اعتصامی نسبتی ندارد!
وانگهی ایشان به زندهی شاعران صوفیمشرب دشنام نداده و بر مردهی آنان لعنت نفرستاده است که جنابعالی میفرمایید: «نیکوتر است در صورت حیات، ارشاد و در صورت عدم حیات، درخواست مغفرت از جانب الله برای آنها داشته باشند»! بل با سخنانی متین و معقول در پرتو قرآن کریم، شاعران صوفیمشرب کنونی را «ارشاد» و شاعران صوفیمشرب گذشته را «نقد» فرموده است و البته بر خلاف جنابعالی که گویا بیشتر برای این شاعران غصّه میخورید، بیشتر برای مسلمانانی غصّه میخورد که تحت تأثیر «لهو الحدیث» و «زخرف القول» اینان، به اعوجاج فکری و انحراف از خطّ اسلام دچار آمدهاند و در برداشتهای ذوقی و وهمی از دین تحت عنوان «عرفان» فرو رفتهاند و ضروری است که با تمسّک به یقینیّات عقلی و نقلی، به «اسلام نخستین» بازگردند؛ همان «اسلام محمّد»، نه اسلام سعدی و حافظ و جلال الدین بلخی!
بیگمان این سخن حقّی است که در آن جای اشکالی نیست و اگر تلخ جلوه میکند، مشمول قاعدهی «الحقُّ مرٌّ» است و روشن است که تعریف اسلام از «انصاف» و «شفقت و مهربانی»، چیزی جز گفتن حق نیست، اگرچه تلخ جلوه کند و بر خلاف اهواء أنفس باشد و هدایت تنها از جانب خداوند است.